زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

يكسال و هفده روزگي

١) زهرا يك لباس دارد كه رويش عكس يك پيشي است با پاپيوني زير گردن . ( عكسش در پست " نه " موجود است ) امروز صبح ديدم پاپيون پيشي كنده شده و بعد پاپيون دو تكه شده را پشت در دستشويي پيدا كردم . گذشت تا اينكه دخترك چشمش به پاپيون افتاد ، با انگشتش به آن اشاره مي كرد و با هيجان مي گفت " كَ گَ كَ گَ " ( كه براي من كنده شدن را تداعي كرد ) و بعد همچنان كه مشغول سخنراني بود با دست ديگرش پيشي روي لباسش را نشان مي داد. فسقلي داشت گزارش عملكردش را به من مي داد . مسئولين توجه كنند و ياد بگيرند از اين دختر يك سال و هفده روزه كه با اينكه خرابكاري كرده صادقانه گزارش مي دهد ! !  ٢) نماز مي خوانم كه دخترك قطره آد بدست مي آيد جلوي من و شيشه را كه چندان...
20 اسفند 1392

نهمین شکوفه

این خانمی که سه تا خیار گرفته دستش و دارد فرار می کند ، تقریبا یک هفته است که دندان نهمش هم در آمده . بالا سمت راست اون وسطا !!!       ...
18 اسفند 1392

بچه درسخون

دیدین این دخترهایی که وقتی می خوان عروس بشن زار می زنن می گن نمییییخوااااام ! من می خوام درسمو ادامه بدم ؟؟؟ عکس یکیشون تو ادامه مطلب هست ... همون طور که گفتم  عروسکی ( = عروس کوچکی ) که در پایین مشاهده می فرمایید از اون دست عروسها ست که موقع پوشیدن لباس عروس گریه و زاری می کنن . دلیلش رو هم که گفتم خدمتتون : می خوان درسشونو ادامه بدن !             بله ! حالا تو این عکس می بینید که عروس کوچولو کتابش رو در دست داره و مشغول مطالعه است و دیگه از اون گریه های سوزناک خبری نیست :‌         حالا که همه چی ختم به خیر شد یه عکس تکی از عروس خانم :  ...
18 اسفند 1392

خوي زنانه

پريروز خوي زنانه دخترك رخ نمود : يك رژ لب برداشته بود زده بود دور تا دور لبش ! من كه نماز مي خواندم نديدم ولي آقاي پدر كه در آن لحظه مسئوليت نگهداري دخترك را داشتند گفتن كه رژ لب رو تو دهنش نكرده بوده و فقط به دور لبش زده ! و تا من نمازم را سلام دادم همه آثار جرم پاك شده بود . و من متحير كار اين فسقلي ! دختر بچه اي كه از مدتها پيش به ني ني اش با قاشق به به مي دهد و به عكس بچه روي قوطي شيشه شير يا شيشه آبميوه مي دهد و زير بغل بچه شش ماهه مهمانمان را مي گيرد كه بغلش كند ! عروسك و گوشي مويابل و بابايي و مادري و حتي خودش را " پيش پيش " مي كند تا بخوابند و در حمام ليف بر مي دارد و " خر شرك " را كه روي قوطي شامپويش چسبيده ليف مي زند ، اين بچه ا...
18 اسفند 1392

بدون عنوان

ساعت دو نيمه شب و من مثل هميشه شب زنده دار ! صداي گريه دخترك از اتاقش مي آيد ، مي روم سراغش . بيدار شده و نشسته و نق ميزند . قربان صدقه اش ميروم و نازش ميكنم ولي دخترك در حال خودش است ، پتويش را وارسي مي كند و همان طور نشسته كم كم چشمهايش بسته مي شود و كج مي شود به سمت نرده هاي تخت ! چشمهايش را باز مي كند و دوباره مينشيند و باز ، بسته شدن چشم در حالت نشسته و خم شدن به سمت نرده ها . بار سوم كه چشم باز كرد و نشست طولي نكشيد كه دمر روي پتويش افتاد و لا لا كرد تا اين لحظه ! پانوشت: برايم شيرين بود اين كارش ، ثبتش كردم يادگاري بماند برايم .
18 اسفند 1392

نترس نترس نترس بچه جون

تو مي خواستي زايمان طبيعي رو تجربه كني ، اينكه پيش اون چيزي نيست ... نترس بچه جون ! تو كه تجربه تزريق آمپول بي حسي تو نخاعت رو داشتي اين آمپول بي حسي فسقلي كه ديگه چيزي نيست .... نترس بچه جون ! پانوشت : اينها نجواي درون من است الان كه تو مطب دندانپزشكي نشسته ام و منتظرم براي عصب كشي ! آقاي پدر روي يونيت دندانپزشكي هستند و اين سر و صداهاي عجيب و غريب توي دل من را خالي مي كند . اعتراف مي كنم براي سزارين اسپينال اصلا استرس نداشتم ولي خوب الان ! الان ترسيدم !!! يه بار ديگه پيام بهداشتي مو مي دم : مسواك بزن به دندون تا باشي شاد و خندون !
13 اسفند 1392

دندان

امروز بعد از هفت سال پايمان را گذاشتيم مطب دندانپزشكي ! نتيجه هفت سال غيبتمان از پيش معلوم بود با دردهاي گاه و بي گاه دندانهاي مظلوممان، دكتر گفت : هزار و شصت و شونزده تا دندان خراب داري كه علي الحساب چهارتايشان بايد عصب كشي بشوند و باز علي الحساب يه كارهايي روي دندان شش بالا سمت چپ كرد تا هفته بعد . حالا من با دندان درد آلود و دلي پر غم و حالي گرفته به خودم قول قول مي دهم كه ديگر در كارهاي مربوط به سلامتي ام اهمال كاري نكنم . اين قدر اين فاجعه امروز برايم دردناك بود از نظر روحي كه نشستم از فرق سر تا نوك انگشتان پايم را بررسي كردم كه نكند مشكلي داشته باشند و من حواسم نباشد به يكباره كارشان بيخ پيدا كند و دوباره از نظر روحي لطمه بخورم !! بله ...
5 اسفند 1392