زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

نترس نترس نترس بچه جون

1392/12/13 16:08
نویسنده : مامان فاطمه
412 بازدید
اشتراک گذاری
تو مي خواستي زايمان طبيعي رو تجربه كني ، اينكه پيش اون چيزي نيست ... نترس بچه جون ! تو كه تجربه تزريق آمپول بي حسي تو نخاعت رو داشتي اين آمپول بي حسي فسقلي كه ديگه چيزي نيست .... نترس بچه جون ! پانوشت : اينها نجواي درون من است الان كه تو مطب دندانپزشكي نشسته ام و منتظرم براي عصب كشي ! آقاي پدر روي يونيت دندانپزشكي هستند و اين سر و صداهاي عجيب و غريب توي دل من را خالي مي كند . اعتراف مي كنم براي سزارين اسپينال اصلا استرس نداشتم ولي خوب الان ! الان ترسيدم !!! يه بار ديگه پيام بهداشتي مو مي دم : مسواك بزن به دندون تا باشي شاد و خندون !
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان خانمی
13 اسفند 92 21:26
بله واقعا پیام بهداشتی خوبی بود. ولی کو گوش شنوا
مامان فاطمه
پاسخ
واقعا كو ؟
الهه مامان سلما
14 اسفند 92 0:48
آخه تو که یه چاقو کردن توی شیکمت‌ چرا از خودت ضعف نشون میدی عزیزم منم میترسم صداش تو گوشمه....وای مخصوصا اون لوله ی مکنده که مسئول هدایت آب دهان مبارک ب سمت خارجه، رو اعصابمه!!! الههی تموم شه این پروژه ی دندونپزشکیت، تا عید از قافله ی آجیل خورها عقب نیفتی..... آمین
مامان فاطمه
پاسخ
باور كن اون چاقو تو شيكم كردن خيلي با حال بود ! يه لحظه خاص و تكرار نشدني ! پايان نه ماه تلاش براي زمين گذاشتن بار امانتي كه در وجودت هست ولي اين يكي ... واي واي واي ! عذاب وجدان سهل انگاري هام رو برام چند برابر مي كنه
سمیرا
14 اسفند 92 19:58
فکر کنم درد زایمان یه چیز دیگست بعد اینهمه درد یه نی نی نازی میاد
مامان فاطمه
پاسخ
دقيقا درست فكر مي كني !
فاطمه (مامان محمدسجاد)
14 اسفند 92 22:28
من که کلا با هر نوع آمپول مشکل دارم ولی دیگه آمپولی که وارد دهان بشه. یه چیز دیگه است. فلذا اصلا نمی تونم دلداریتون بدم. هرچند دیگه الان که پیام میدم کار قطعا کار از کار گذشته البته شیرین ترین آمپولی که به عمرم زدم همون اسپاینالی بود که مثل آب روی آتیش بود.
مامان فاطمه
پاسخ
من هم تا قبل از بچه دار شدن با هر نوع آمپول دشمن خوني بودم ولي با ورود بچه به زندگيمون يه كم بزرگ شدم و ديگه نترسيدم
فاطمه (مامان محمدسجاد)
14 اسفند 92 22:36
راستی میگم حالا چه کاریه من شما رو لینک نکردم شما هم منو. ولی اینو بگم ، تا توی آدرس بار میزنم z اسم وبلاگ زهرا جونه که اول از همه میاد. ولی همین الان اون اتفاق که مدتها منتظرش بودم افتاد
مامان فاطمه
پاسخ
من چند بار لينكهاي شما رو نگاه كرده بودم ديده بودم گل پسرا رو لينك كردين گفتم شايد مجلس مردونه است مزاحم نشيم يه اتفاق خوب هم الان براي ما افتاد
مامانی
15 اسفند 92 14:45
سلام دوست عزیز میشه خواهش کنم به وبلاگ منم سری بزنید و اگه قابل دونستید دوست باشیم منتظرتونم
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰..
17 اسفند 92 12:04
اِ .... كامنت من نبود ؟ گذاشته بودماااا .....
مامان فاطمه
پاسخ
يه دونه كامنت براي پست دندون بود كه تاييد شده ، چيز ديگري هم بوده آيا
ریحان
17 اسفند 92 17:00
چقدرخندیدم ازپستت...نترس... اینم عاقبت نرسیدن به دندونامون..خخخخخ ایشالله که خوب میشه به زودی
مامان فاطمه
پاسخ
خدا رو شكر تونستم دوست جونمو بخندونم ، در پس شكر خنده ها عبرت گرفتن فراموش نشود لطفا