روزی که تو دختر شدی !! بخش اول
عزیز دل مادر زهرا کوچولوی من ! من و بابایی شب بیست و هفت رجب ( 28 خرداد 1391) در کربلای معلی متوجه حضور تو شدیم و به شکرانه این موهبت الهی رفتیم حرم حضرت عباس (علیه السلام ) و همان شب در بین الحرمین اولین عکسهای سه تایی مون رو گرفتیم . چقدر سخت بود نگفتن این خبر به مادری وقتی تلفنی با هم حرف می زدیم ! و چقدر شیرین بود داشتن تو آن موقعی که همسفری ها دائماً آرزو می کردند که در سفر بعد با بچه مان ( و جالب اینکه اکثراً می گفتند یک پسر ) همسفر باشیم . خوب یادم هست که به بابایی می گفتم : " این بچه پسره و حسینه " و برای هر دو مسجل بود که این بچه پسره ! وقتی از کربلا برگشتیم ( 2 تیر 1391) و جواب آزمایش مثبت شد و به مادر...