آزمایش قند - تور اتاق زایمان
دیروز جواب آزمایشم اومد . محدوده نرمال زیر 140 بود و جواب من 151. در تست غربالگری دیابت بارداری من از غربال رد نشدم و اینور غربال موندم . حالا باید برم برای مرحله بعد . مادری می گوید شاید اشتباه شده و دایی جون می گوید همه خطاهای آزمایشگاه در مورد فاطمه صدق می کند . ( در مورد خطاها و اشتباهاتی که در این مدت تن ما را لرزاند بعداً یک پست مفصل می نویسم.) دایی می گوید بچه ات خیلی عسلی است قندت بالا رفته ! چی کار کنیم دیگه پسر دایی اش که قندی باشه این یکی هم عسلی می شه !
امروز بابایی دفترچه بیمه ام را برد دکتر اداره برایم آزمایش بنویسد . نیم ساعتی معطل شده بود . وقتی هم که رفته بود داخل آقای دکتر از اول دفترچه شروع کرده بوده به ورق زدن ونگاه کردن : خب این ازمایش رو انجام دادین ، برای این غربالگری چقدر دادین ؟ این یکی... خلاصه 10 دقیقه ای هم معطل کرده بود و آخر سر کشوی میزش رو دیده و گفته من لیست آزمایشامو نیاوردم نمیدونم برای حاملگی چی باید بنویسم چهارشنبه بیا بنویسم!!
امروز من و زهرا رفتیم کلاس زایمان طبیعی . (برای آینده اش خوبه !) این جلسه راجع به روند زایمان و بازدید از اتاقهای زایمان بود : اتاق معاینه ، اتاق درد و نهایتاً اتاق زایمان . وقتی گردش علمی ما تموم شد ، بدجوری همه 22-23 نفر رو ترس برداشته بود!
در اینجا یک بار دیگر به مامان خودم ، مامان امیرحسین قندی و همه مادرای مهربونی که دلاورانه ، شجاعانه ، پهلوانانه! (نمی دونم چه صفتی رو به کار ببرم ) نی نی های گلشونو به دنیا آوردن دست مریزاد می گم . بابا ایول الله !!
از پدربزرگ هم تشکر ویژه داریم که زحمت بردن ما به دکتر و کلاس بر عهده ایشان است.
پانوشت : من و زهرا الان خانه تنها هستیم و بابایی رفته بیمارستان پیش بابا بزرگ زهرا . بابا بزرگ امروز از ICU به بخش منتقل شده . دیروز من و زهرا رفتیم دیدنشون. من آیفن ICU رو با دو تا دستمال کاغذی برداشتم و با بابا بزرگ صحبت کردم عموی بابایی که آنجا ایستاده بود به من گفت شما هم وسواسی ؟ من و برایش توضیح دادم برای پیشگیری از بیماری این کار رو کردم چون اگر مریض شوم نمی تونم دارو بخورم . نمی دونم باور کرد یا نه؟ ولی تا آخر وقت ملاقات همه گوشی را با دستمالهای من بر میداشتن!