زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

کودک شش ماهه

1391/9/4 16:54
نویسنده : مامان فاطمه
643 بازدید
اشتراک گذاری

مادری حس غریبی است . از همان لحظه ای که فکر می کنی شاید مادر شده شده باشی رنگ و لعاب زندگیت عوض می شود. حتی آن موقعی که کودکت به اندازه دانه سیب است و در وجودت رشد می کند خیال دل کندن از او بیچاره ات می کند . کودک من الان شش ماهه است . شش ماه را با همه فراز و فرودهایش ، با همه اشکها و لبخندهایش ، با هم سپری کرده ایم . دو ماهی است که تکانهایش را احساس می کنم . اول آرام بود . حالا مثل یک ماهی در دل من به این سو و آن سو می رود . دوست دارم تکانهایش را . همه دوست دارند شیطنتهایش را. بالا و پایین رفتن شکمم برای من و بابایش آخر زندگی است . ته خوشبختی است .

شش ماهگی فصل عجیبی است برای ما . چه بچه مان در آغوشمان باشد چه درونمان. کودک من هنوز به دنیا نیامده . من امسال کودکی در آغوش نداشتم تا لباس علی اصغر بر تنش بپوشانم و هم نوا با رباب شوم . کودک من هنوز مثل علی اصغر شیرین نشده ، خنده نمی کند و دست و پا نمی زند برای مادر و بابا. من هنوز چشمان کودکم را ندیده ام. هنوز در آغوشش نگرفته ام . دستان کوچکش را نبوسیده ام . کودک من اما با تمام نیامدنش برای ما شیرین است برای ما دنیایی است که قبلًا نداشتیمش . کودک من  الان شش ماهه است ، همسن علی اصغر نیست ولی همسن پسر کوچکی است که او هم دنیای مادر و پدر مظلومش بود . پسر کوچکی که قرار دل مادر بود و عزیز دل پدر .

کودک من الان همسن کودکی شش ماهه است که اولین شهید راه ولایت به حساب می آید. اولین فدایی ولایت . کودکم الان همسن "محسنی" است که اشقیا آسمانی اش کردند. گاهی اوقات که کودکم با تکانهایش دل من را می برد فکر می کنم "محسن " هم این گونه برای مادرش دلبری می کرده . "محسن " هم زنده بوده و زندگی می کرده ."محسن " هم ....

نامردان و نامردمان شش ماهه کشی را از مدینه آغاز کردند . داغ شش ماهه ها را بر دل پدرها و مادرها گذاشتن از بعد از سقیفه باب شد .

این قسمت را از کتاب کشتی پهلو گرفته می نویسم :

مادر مرا از عاشورا مترسان . مرا به کربلا دلداری مده. عاشورا اینجاست ! کربلا اینجاست! اگر کسی جرئت کرد در تب و تاب مرگ پیامبر ، خانه دخترش را آتش بزند، فرزندان او جرئت می کنند خیمه های ذراری پیامبر را آتش بزنند .

من بچه نیستم مادر ! شمشیرهایی که در کربلا به روی برادرم کشیده می شود ، ساخته کارگاه سقیفه است . نطفه اردوگاه ابن سعد در مشیمه سقیفه منعقد می شود.

اگر علی اینجا تنها نماند که حسین در کربلا تنها نمی ماند ....

هنوز آب تغسیل پیامبر خشک نشده خانه اش را آتش زدند . آن آتش که عصر عاشورا به خیمه ها می گیرد ، مبداش اینجاست . ...

من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که ناله تو به آسمان بلند شد .

بعد از این هیچ کربلایی نمی تواند مرا اینقدر بسوزاند ...

 

خدا لعنت کند کسانی که داغ این شش ماهه را بر دل مولا گذاشتند . خدا لعنت کند کسانی که داغ شش ماهه شیرین کربلا را بر دل آقا گذاشتند .

خدایا از تو مدد می خواهیم  تا نکند که ما داغی بر دل " آقا " گذاریم .


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

زینب (مامان فرشته آسمونی امیرعباس)
5 آذر 91 15:19
سلام ... انشالله خدا دختر گلت و برات نگهداره و سرباز و منتظر آقا امام زمان بشه .... و انشالله در روز قیامت نزد حضرت زهرا رو سفیدت کنه ....التماس دعا
مامان تسنیم سادات
6 آذر 91 18:27
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک ...
زینب السادات(مامان تسنیم)
6 آذر 91 23:54
واقعا که همه مصایب اهل بیت از اول ظلم در کوچه بنی هاشم شروع شد... کی می آید انتقام گیرنده سیلی زهرا(س)؟؟؟؟؟؟؟
مهتاب
7 آذر 91 17:01
مامان میثم وفاطمه
8 آذر 91 23:14
مامان فاطمه چرا به روز نمیشی عزیزم
دایی(بابای امیرحسین قندی)
11 آذر 91 18:15
تا بحال اینطور و از ان زاویه به درس عاشورا نگاه نکرده بودم همیشه میگفتم عاشورا واقعه ای برای تمام فصول زندگی از اصغر شیرخوار تا حبیب پیرمرد. اما نه ظاهرا رد پاهای خونین یک جنین ئومادرجوانش هم در میان خیمه های امام حسین هست. آفربین خواهر جان برانی بصیرت حکیمانه ات. جزاک الله خیرا
مهتاب
19 آذر 91 15:00
سلام خانوم خانوما کجایی؟ خبری ازت نیست