ما برگشتیم
سلام دوست جونای خوبم . غبیت ما به پایان رسید. تو این مدت هر موقع که خواستم چیزی بنویسم یاد جهنم ایرانی ها ! می افتادم :یه وقت قیف هست قیرریز نیست ، یه وقت قیرریز هست قیف نیست، یه وقت هر دو هستن قیر نیست و الی اخر . اوضاع من هم اینجوری بود : یه وقت کامپیوتر بود من وقت نداشتم . یه زمان وقت داشتم نمی دونستم چی بنویسم ، یه وقت می دونستم چی بنویسم کامپیوتر خراب بود و این خرابی تا دیشب ادامه داشت. دیشب هی به بابایی گفتم پاشو بریم یه چیزی بنویسیم کل تهران! دنبالمون می گردن می گفت باشه و بعد به کار خودش ادامه می داد.
دیروز با زهرا عسلی رفتیم پیش دکتر برای چکاپ 30هفتگی. دخترم 29 هفته و 5 روزش بود . خدا رو شکر همه چیز خوب بود . آزمایش قند مرحله دوم من هم دیابت بارداری رو نشون نداد ( بچه ام عسله اصله ، اگر از این عسل تقلبیا بود قندم می رفت بالا!) دکتر فقط گفت یه کم در مصرف قند و شکر و شیرینی دقت کنم .