پيشي
زهرا عاشق پيشي هاست . تا مدتها وقتي پيشي توي خيابان مي ديد به سراغش مي رفت و مي گفت : پيشي ! خوبي ؟ الان ديالوگش عوض شده : پيشي سنااااام ( سلااااام ) ( با صداي خيلي بلند بخوانيد !). چند روز پيش يك بچه گربه ديديم ، نزديك كه شديم فرار كرد . به زهرا گفتم : پيشي ترسيده ، گناه داره بيا بريم . در همان حال كه دستش را گرفته بودم كه برويم رو به سمت گربه كرد و گفت : پيشي گناه داري ؟؟! پانوشت : زهرا وقتي جوجوها ( پرنده ها ) را در خيابان مي بيند مي گويد : جوجو بيا خونه ما !
نویسنده :
مامان فاطمه
1:00