زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

وقتی من کوچولو بودم

1391/11/10 21:10
نویسنده : مامان فاطمه
790 بازدید
اشتراک گذاری

این هم چند تا عکس از وقتی من نی نی بودم : ( ما نه تنها چراغمون خاموش نیست بلکه  در فضای مجازی با  نور بالا حرکت می کنیم !نیشخند)

چهل روزگی :

 

 24 شهریور  1366 در سن سه ماه و بیست روزگی :

 

این عکسیه که عاشقشم ! حدوداً نه ماهمه ( بدون اجازه پدربزرگ ما عکسشونو علنی می کنیم نیشخند)

 

 

تولد دو سالگی :

 

این هم یه عکس آتلیه ای :

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

ترمه
10 بهمن 91 22:21
چـــــــــــــــــــــــــه قدر ناز بودی!!! ایشالله به زودی بیای عکس نی نی تو بذاری
امیر مهدی و عمی
11 بهمن 91 1:50
سلام وبلاگ خوبی دارید من بصورت کاملا اتفاقی با وبلاگتون آشنا شدم ولی همشو کامل خوندم انشااله به سلامتی زهرا کوچولو بدنیا بیاد خوشحال میشم به ما هم سر بزنید اگه با تبادل لینک موافقید خبرم کنید
مامان تسنیم سادات
11 بهمن 91 9:45
ای خــــــــــــــــــــــــــدا .... این عکسارو .... خیلی نازن ... مخصوصا همون که بابایی تون گرفته تون بالا .... شما که خیلی ناز بودین حالا ببینیم این دخملی چی میشه ....
مامان تسنیم سادات
11 بهمن 91 9:48
اتفاقا چند شب پیش یک دست منچ بازی کردیم ... خیلی یادتون رو کردم .... اتفاقا من برنده شدم و بیشتر یادتون رو کردم ....
آسمان
12 بهمن 91 17:11
خصوصی داری عسیسم
ترمه
15 بهمن 91 0:01
فکر کنم این بار که ازت خبری نیست دیگه دیگه....
هوووورررررررررررراااااااااااااااااا
ایشالله پست جدید عکس نی نی ات باشه


سلام ترمه جون ! خوبی ؟ سلامتی ؟ فعلاً که خبری نیست ! همه چی آرومه و ما خوشحال هستیم !!
مامان تسنیم سادات
15 بهمن 91 9:54
سلام مامانی خوبی ....
از زهرا چه خبر ..؟؟ خوبه ؟


سلام دوست جون ! همون طور که به ترمه جون گفتم همه چی آرومه و ما خوشحال هستیم !!تسنیم گلمو ببوس
زینب السادات(مامان تسنیم)
15 بهمن 91 12:53
منتظریم ببینیم این دختر انقلابی شبیه مامانشه ؟؟؟
آسمان
15 بهمن 91 13:37
منم 3 شنبه اول وقت نوبت دارم.سلام
فاطمه پیاده روی میکنی؟


سلام ! پیاده روی ؟؟ آی تو اعصاب منه این پیاده رویا!! هی می شنوی : رفتی پیاده روی ؟ کی می ری پیاده روی ؟ پیاده روی امروزت رو رفتی ؟ البته الان که بهتر فکر میکنم به این شدت هم تو اعصابم نیست !! ولی وقتی حال نداری از اتاق تا اشپزخونه بری حرف از پیاده روی رفتن خنده داره . یه سوال : پیاده روی زایمان رو زودتر می کنه یا راحت تر ؟
شما چی ؟ پیاده روی می ری؟ کی می ری پیاده روی؟ پیاده روی امروزت رو رفتی ؟؟!!!!!
علامه كوچولو
16 بهمن 91 11:38
سلااااااااااااااااااام
اول اينكه معلوم مثل خودم خردادي هستي:تبريك ميگم
دوما هرچي كنكاش كرديم وبلاگ انديشه هاي پدربزرگ رو باز كنيم و يه مطلبي بخونيم و حظ ببريم نشد كه نشد!!!!اما اينجا ملاقاتشون كرديم سايه شون بالا سر همه تون مستدام
سوما سالي كه نكوست از بهارش پيداست:مامان به اين نازي ببين دخترش چي بشه مهم هم اينه كه ما مامانو پسنديديم دختر رو نديده حلّه
انشاءالله به سلامتي


سلام مامان جون ! محمد باقرم چطوره ؟
اول: من خردادی نیستم ولی همسایتونم ! قرار بوده تو خرداد به دنیا بیام ولی 10 روز زودتر منو به دنیا آوردن و شدم بانوی اردیبهشت . البته 30 اردیبهشت به خاطر این می گم همسایه ایم .
دوم : پدربزرگ دیگه حسابی سرش با امیر حسین قندی گرمه . زحمتهای ما هم که روی دوششونه . دیگه فرصتی برای وبلاگ نویسی پیدا نمی کنه بنده خدا .
سوم: بابا چقدر ما رو تحویل می گیری ! حالم از خوشی بد شد یکی بیاد زیر بغلهای منو بگیره غش کرده بیدم !! حسابی نفسانیتم ارضا شد از این تعریفا!!
اومدی تهران شام جایی قول ندیا ! عمراً بذارم جای دیگه بری باید بیای خونه خودمون خواهر!
آسمان
16 بهمن 91 13:16
آرهههههههه من پیاده روی میرم دلت بسوزه شبا از دم خونمون تا پارک دم خونمون خیلی حال میده به من که گفتن خیلی موثره
مامان میثم وفاطمه
18 بهمن 91 0:13
بانوی اردیبهشت میشه منم بیام خونتون چون هم خودتو پسندیدم هم همسری رو .دخترتم ندیده پسندیدم البته پسرم بدرد دختر شما نمیخوره اینو قبل اومدن بگم بعد نگی نگفتی