السلام علیک یا رحمه للعالمین
... هیچکدام به خود نبودیم ، پدر که مظهر وقار ومتانت است خود را روی پیامبر انداخته بود و هق هق گریه تمام بدنش را می لرزاند . انگار کوهی به لرزه درآمده بود . پیامبر دست تو را در دست پدر نهاد و به پدر فرمود :
- برادرم ! ای ابوالحسن ! این امانت خدا و رسول خداست در دست تو . این امانت را خوب حفظ کن . ای علی ! والله که این دختر سالار زنان بهشت است .
دستهای منزلت مریم کبری به پای او نمی رسد.
علی جان سوگند به خدا من به این مقام و مرتبت نرسیدم مگر که آنچه برای خود از خدا خواستم ، برای او هم خواستم و خدا عنایت فرمود.
علی جان ! فاطمه هرچه بگوید کلام من است ، کلام وحی است ، کلام جبرئیل است .
علی جان ! رضای منو خدا و ملائکه در گروی رضای فاطمه است .
وای بر کسی که به دخترم فاطمه ستم کند ، وای بر کسی که حرمت او را بشکند ، وای بر کسی که حق او را ضایع کند .
و بعد به کرات سر و روی تو را بوسید و فرمود : پدرت فدای تو فاطمه جان .
انگار پیامبر به روشنی می دید که بر سر دخترش می آید و با اهل بیتش چگونه رفتار می شود .
... من وحسن بی تاب خود را روی پاهای پیامبر انداختیم و با اشکهایمان پایش را شستشو کردیم و آنها را به کرات بوییدیم و بوسیدیم و در آغوش فشردیم.
پدر خواست به رعایت حال پیامبر ما را از روی او بردارد ، اما پیامبر نگذاشت :
- رهایشان کم ، بگذار مرا ببویند ، بگذار من ببویمشان ، بگذار آخرین بهره هایمان را از هم بگیریم ، آخرین دیدارهایمان را بکنیم .
پس از این بر این دو سختی بسیار خواهد رسید و مصیبت و حادثه احاطه شان خواهد کرد .*
خدا لعنت کند ستمگران بر خاندان مرا
* کشتی پهلو گرفته : سید مهدی شجاعی