بدون عنوان
من و زهرا سرمان را روي يك بالشت يا به قول خودش " مُتيكا = متكا" گذاشته ايم .دخترك بين خواب و بيداري است . بازوهايش را مي بوسم . با دست صورتم را عقب مي زند و مي گويد : " پاشو" !! جا مي خورم از اين حرفش ، مي پرسم : پاشم كه چي بشه ؟ غلت مي زند و جاي من را روي بالش تصرف مي كند و مي گويد " بخواب = بخوابم " !!! بچه نيم وجبي كاش سر حرفش مي موند ، از اتاق امدم بيرون بروم آب بخورم صداي گريه اش بلند شده : " مامان بيا " دوباره تشريف برديم ولي حواسمان را جمع كرديم كاري نكنيم كه خانوم خانوما اخراجمان كنند !!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی