زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

مرگ بر اسرائيل

1393/5/4 3:42
نویسنده : مامان فاطمه
369 بازدید
اشتراک گذاری

به تلافي دو سالي كه من و دخترك در راهپيمايي روز قدس حضور نداشتيم ، امسال حضورمان را پر رنگ تر از هميشه كرديم ، يك راهپيمايي طولاني از ميدان توحيد تا در اصلي دانشگاه تهران ، همان در پنجاه توماني ! شايد خيلي هم طولاني نبود ولي  زبان روزه و گرماي هوا برايمان طولانيش  كرده بود . نزديك خانه بوديم  كه توجهم به صداي زهرا جلب شد كه در عالم خودش با خودش حرف ميزد :"  كتي ، ني ني ، پرسا(پريسا) ، صبا  " همه اين اسمها( بجز ني ني )از اقوام هستند  و وجود خارجي دارند . دخترك را چلاندم و روي پايم نشاندمش . چند لحظه بعد دوباره صدايش بلند شد : آهنگين براي  خودش مي خواند " بَ بَ ايسايي "  من و آقاي پدر به هم نگاه كرديم ، دخترمان داشت  " مرگ بر اسراييل " ميگفت با زبان كودكانه اش . ايكاش مهر اجابت همان لحظه بر دعاي دخترك زده شده باشد ...

پانوشت ١) " بَ بَ ايسايي " را با لحن مرگ بر اسراييلي كه در راهپيمايي مي گويند بخوانيد .

پانوشت ٢) شايد يه روزي ، يه وقتي اين پست عكس دار بشه . همون روزي كه آقاي پدر عكسهاي گوشيشونو خالي كنن و يه كسي پيدا بشه دخترك رو يه كم نگه داره كه نياد كامپيوتر رو خاموش كنه يا تند تند و پشت سر هم بگه " مامان ! مامايي " و بخواد عكس " مامايي = مادربزرگ تازه درگذشته بابا "رو ببينه و من هم اون موقع كه همه اين شرايط مهيا بودن دستم خالي باشه بيام بشينم سر كامپيوتر و ... بله ديگه شايد يه روزي يه وقتي ....

 

بعدا نوشت : بالاخره اون یه روزی یه وقتی رسید : جمعه 4 مرداد

 

 

این عکس ما بانوان خانه که حضور کم رنگ دو ساله مان را ، امسال پررنگ کردیم .

 

 

 

 

 

 

پسندها (6)

نظرات (6)

مامان علی جونی
4 مرداد 93 18:14
سلام بارک الله به این دختر انقلابی من دوست زهرا خانوم هستم و ایشون شما رو به من معرفی کردن و من شما رو در قسمت مطالب دوستان ذخیره کردم با اجازتون ، زهرا خانوم خواهر زینب خانم
مامان فاطمه
پاسخ
سلام عليكم ممنون كه به ما سر زدين ،باعث افتخاره جز دوستان شما باشيم . فقط ببخشيد من زينب و زهرا خانوم را به جا نياوردم راستش زينب و زهرا هاشمي رو مي شناختم كه پرسيدم گفتن شما رو نمي شناسن ، زينب و زهرا افشاني هم از دوستان عزيز من هستن ، اين عزيزان دوست مشترك ما هستن ؟ حالا كه اشنا در اومديم : من يه روزي ، يه كامنت طولاني خصوصي براي شما گذاشتم اگه گفتين چي بود ؟؟
مامان باران
6 مرداد 93 2:46
سلام.طاعات قبول. آفرین که راهپیمایی رفتید.پستهاتو همیشه میخونم راستی از1سالگی باران عکس گذاشتم. طلاخانم راببوس
مامان فاطمه
پاسخ
عليكم السلام ، ممنون بانو ، شما لطف دارين به ما
الهه مامان سلما
6 مرداد 93 2:52
نماز روزه هات قبول فاطمه جان عیدت مبارک ببوس زهرای عزیزمو
مامان فاطمه
پاسخ
ممنون الهه عزيزم
مامان و بابا
6 مرداد 93 23:39
تطهیر در چشمه زلال رمضان و طلوع خورشید فطر درکیمیای وجودتان مبارک باد
مامان فاطمه
پاسخ
عيد شما هم مبارك بانو يك ماه بندگيتان مقبول حق
من
12 مرداد 93 18:48
اون عروسک هم جزو بانوان خانه میباشد ؟چرا اقای خانه سانسور شدن انوقت؟
مامان فاطمه
پاسخ
اي واي! شما اون عروسك لخت رو كه تمام مدت راهپيمايي دست من بود ديديدن ؟ آبرومون رفت . آقاي پدر سانسور نشدن تو اين عكس قرار بود زهرا از نماي نزديك ديده بشه ، از اقاي پدر هم يه عكس انداختم مثل عكس خودمه شما منو بردار اقاي پدر رو بذار مي شه همون عكش
سمیرا
14 مرداد 93 1:00
سلام برفاطمه بانوووووو اول بگم من شرمنده از اینکه خیلی نمیتونم بیام ولی صفائی دادی خااااااااااانم خوبی؟زهراگلی خوبه؟ حتما به اجابت میرسه وإن شاءالله نابودیشون روببینیم...
مامان فاطمه
پاسخ
سلام سميرا جون مامان سيد كوچولو ، خدا رو شكر خوبيم همه ، ايشالا زود زود نابوديشو ببينيم .