زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

بدون عنوان

1393/4/2 3:12
نویسنده : مامان فاطمه
227 بازدید
اشتراک گذاری

دخترك در حالي كه با دو دستش دو تا ني ني اش را در اغوش گرفته روي پاي من  به اين سو و ان سو مي رود .  با آهنگ لالايي برايش مي خوانم : من بچه شيعه هستم  ...... پيامبرم محمد (صلي الله و عليه و آله و سلم ) ...... امام اولين است ، امير مومنين است .....، مي خوانم و مي خوانم و فكرم مدام در رفت و آمد است بين خانه مان و خانه پدربزرگ زهرا كه ساعاتي پيش رساله بدست تلقين را مرور مي كرد براي فردا. در خانه ما ، مادري براي كودكش از خدا مي خواند و و اوليايش و فردا قرار است پسري درسي را كه ساليان دور مادر به او آموخته به محضر مادر پس دهد.... گردش روزگار امشب در خانه ما رخ عيان كرده بود .........

پسندها (4)

نظرات (4)

زهرا دوست قدیمی
4 تیر 93 15:38
سلام فاطمه جونم خوبی عزیزم؟ زهرا جون خوبه؟ تسلیت می گم انشاالله غم آخر باشه. و همیشه خبرای خوووووووب
مامان فاطمه
پاسخ
سلام زهراي عزيزم ، ممنون دوست مهربانم انشاءالله تو شاديا همديگه رو ببينيم
من
5 تیر 93 23:57
بانو جان چه زیبا نوشتی اشکمان بد جور سرازیر شد
مامان فاطمه
پاسخ
بعدا كه دوباره خواندمش اشك خودم هم سرازير شد
مامان امیررضا
9 تیر 93 16:23
روزه ، تمرين كلاس زندگي درس ايثار و خلوص و بندگي روزه ، زنجير هوا گسستن است ديو و بت هاي درون بشكستن است ماه در خودنگري و خودكاوشي لب فرو بستن ، نگفتن ، خاموشي درك مسكين از دل و جان كردن است زندگي همچون فقيران كردن است قهرمان صحنه تقوا شدن همچو ماهي زنده دريا شدن ماه ميهمان وضيافت برخدا جام بخشش ، ماه سرشار ازعطا روزه ، پرواز و عروجي ديگر است حلول ماه رمضان مبارک التماس دعا
مامان فاطمه
پاسخ
سپاسگزارم دوست مهربانم