زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

آن شب كه مادرت را ترساندي !

1393/1/25 1:25
نویسنده : مامان فاطمه
309 بازدید
اشتراک گذاری
چراغ اتاق را خاموش كرده ام كه دخترك را بخوابانم . روي زمين دراز كشيده ام و دخترك كنارم روي بالش نشسته . بي مقدمه مي گويد : گيه؟ ( = كيه ؟) و چند بار تكرار مي كند . مي گويم : هـيچ كس نيست مامان جون . چشمانش ولي هنوز به رو به رو دوخته شده : گيه ؟ كم كم داشتم مي ترسيدم . ناگهان بي مقدمه انگشتش را مي كند توي چشمم و مي گويد : چيش ، روزي چند بار اين كار را مي كند ولي نمي دانم چرا حس مي كردم دارد چشم من را به كسي نشان مي دهد ! ( واي چه ترسناك!) يكي نيست به اين بچه سيزده ماهه و نيمه كه پنج دقيقه چشمش به در بسته شده اتاق دوخته شده و با انگشت اشاره روبرو را نشان مي دهد و مدام مي پرسد : گيه ؟ بگويد بچه جان ، جان مادرت را به لب رساندي با اين شرلوك هلمز بازي هايت ! هر كسي هست بگذار برود، چكارش داري "گيه " ؟! بله ، خانوم خانوما در آخر با اين " گيه ” باي باي كردن و نگاههاي عجيب غريبي هم به در و ديوار مي نمودند . خيلي ترسيدم ! الان هم يادم مياد مي ترسم ! پانوشت ١) من كلا خيلي آدم ترسويي هستم . ٢) موقع اين كارهاي عجيب دخترك من فقط بسم الله الرحمن الرحيم مي گفتم ! ٣) خوب ترسوم ام ديگه ، چيكار كنم ؟!
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان خانمی
25 فروردین 93 7:25
وای ازتعریف کردن شما ما هم ترسیدیم خداروشکر که اونشب اونجا نبودیم
مامان فاطمه
پاسخ
نترس براي گل پسري خوب نيست ، اگر اينجا بودي كه من ديگه نمي ترسيدم
مامان کوثر
25 فروردین 93 8:43
سلام مامان فاطمه ی زهراجان تازه با وبتون آشنا شدم، زیباست چرا ترسیدی عزیز، مگه آقای همسر خونه نبود؟؟ میدونم سخته ولی سعی کن این اخلاق رو زهراجان یاد نگیره اگر با تبادل لینک موافق بودین خبرم بدین
مامان فاطمه
پاسخ
عليكم السلام ، ممنون شما لطف دارين ، آقاي پدر در اتاق ديگر در لالاي عميق بسر مي بردن ، من تك و تنها با خورزوخان درگير بودم
مهدیه
25 فروردین 93 10:50
خداییش وحشتناکه آدم تا مرز تهی شدن قالبش پیش ميره براش معوذتین بخون ایشالا موثره
مامان فاطمه
پاسخ
آي گفتي ! خيلي ترس آلود ناك بود ! اينكه گفتين معوذتين بخونم براش يعني به نظرتون واقعا " گيه ؟ " بوده ؟
فاطمه (مامان محمدسجاد)
25 فروردین 93 12:21
دقيا و كاملا احساس ترستون به ما منتقل شد. خدا كنه محمدسجاد از اين كارا نكنه وگرنه من زنده نمي مونم از ترس
مامان فاطمه
پاسخ
كجاشو ديدي ؟ اينكه دختر بود اين بلا رو سر من آورد واي به شيطنتهاي پسرانه وقتي فوران كنن ، قيافه آدم اينجوري مي شه
مامان تسنیم
25 فروردین 93 15:44
ووووووووووووووی حالا شما مثبت فکر کن حتما داشته ملائک را میدیده
مامان فاطمه
پاسخ
اين ملائكه آخه چرا با اعصاب من از اين بازيا مي كنن ؟ خوب وقتي جراغ روشنه تشريف بيارن قدمشون روي چشم
مهتاب
25 فروردین 93 16:12
وااااااااااااااااااااااای به خدا منم ترسیدم موهام سیخ شد
مامان فاطمه
پاسخ
نترس تا از تهران به اراك برسه كلي طول مي كشه مي توني خوشحال باشي كه حلما هنوز زبون باز نكرده تا از ناديده هاي خونه تون خبر بده
سمیرا
25 فروردین 93 18:30
حسابی فضا آماده بوده تاریک... شاید چیزی دیده
مامان فاطمه
پاسخ
تاريك ، يه كور سوي نوري از لاي در اتاق مي آمد ، صداي شغالها هم كه از دور مي اومد ، همه جا رو مه گرفته بود اين بچه هم كه هي خورزو خان رو نشون مي داد هي مي پرسيد گيه ؟ اصلا يه وعضي !!
مهتاب
27 فروردین 93 10:27
واقعا که فاطمه جون خیلی بدی تو رو خدا دیگه از این پستا نذار قلبم میاد تو دهنم شبا همه چراغا رو روشن بذار راستی لباسهایی رو که چند وقتیه ازشون استفاده نکردی رو برو نگاه کن ببین کثیف نشدن اگه کثیف شدن مطمئن باش خونتون گیه داره چون میگن گیه ها میرن اون لباسها رو میپوشنوباهاش مهمونیهای مخصوص خودشونو میرن
مامان فاطمه
پاسخ
اولا كه ، دوما : پس بگو چرا لباسام بي خودي اينقدر لكه دار شدن ؟ حالا بايد خوشحال باشم يا ناراحت كه سليقه ام با سليقه گيه ها يكيه كه لباسهامو مي پسندن باهاش مي رن مهموني ؟؟؟؟ فقط خدا كنه مهموني ناجور نرن بعدا آبرو ريزي بشه
مهدیه
5 اردیبهشت 93 19:22
عزیزم سوره ی قرانه ... بی ضرر که نیست! آیت الکرسی پیش از خواب هم بسیار موثر در آرامشه. البته این رو برای خودت توصیه می کنم ولی از ظواهر امر پیداست آقای خوبی رو می بینن! ایشالا که خیره من اگه برام پیش می اومد با کسی مطرحش می کردم که اطلاعات داشته باشه و کمکی بگنه! سراغ دارین؟
مامان فاطمه
پاسخ
سلام زيارت قبول كربلايي! من سعي مي كنم موقع خواب زهرا ، دستورات چهارگانه پيامبر صلي الله و عليه و آله و سلم به حضرت زهرا سلام الله عليها رو براش بخونم به علاوه آيت الكرسي . مهديه جان نگوووووو ! اون موقع من ديگه مي ترسم تو اين خونه بمونما واقعا بايد جدي بگيرم ؟ من با اين كه ترسيدم ولي اصلا نخواستم جدي بهش فكر كنم چون اون موقع از ترس سكته مي كنم