زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

شرمنده ام ...

1393/1/23 1:04
نویسنده : مامان فاطمه
350 بازدید
اشتراک گذاری
وقتي چهاردهم فروردين ، آمارگير وبلاگت را نگاه كني كه مي گويد ديروز (= سيزده بدر ) يازده دوازده روز پس از گذاشتن آخرين پستت ، ٤٩١ نفر آمده اند اينجا سر زده اند و رفته اند ، شرمنده مي شوي از اين همه مهر و محبتي كه بي هيچ چشم داشتي نثارت مي شود . مهربان دوستانم ، كامنتهاي پر مهرتان و حضور گرمتان ، گرمابخش وجودم شد ، شاد و سالم و سربلند بمانيد تا هميشه ..... پانوشت : صبح دوم فروردين ، خدا را شكر آن مهمان ناخوانده كه وجود دخترك و دل ما را گرفتار خودش كرده بود ، پس از شش روز رفع زحمت نمودند.
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

الهه مامان سلما
23 فروردین 93 8:37
خداروشکر که خوبید.. دختره ی تنبل، کشتی مارو از نگرانی.
مامان فاطمه
پاسخ
همه اش هم از تنبلي نبودا ! تا سيزده بدر مسافرت بوديم ، بعدش هم درگير مراسم فاطميه بوديم تا دوشنبه . بعدش هم ... مي دوني من اينجوريم كه بايد يه حس و حال خاصي داشته باشم تا بتونم تو وبلاگم مطلب بذارم حتي براي نوشتن يك خط هم بايد اون ذوق و حال رو داشته باشم . متاسفانه اين چند وقته از اين حس و حال -كه خودم خيلي دوسش دارم - بي بهره بودم . كه اين بي بهره اي باعث شرمندگي من شده
مهدیه
23 فروردین 93 9:13
سلام عیدتون مبارک
مامان فاطمه
پاسخ
سلاااااااام عيد شما هم مبارك باشه
فاطمه (مامان محمدسجاد)
23 فروردین 93 13:24
سلام ديگه امروز ميخواستم شماره تونو از دوستم بپرسم. كجا بوديد تا حالا؟ خدارو شكر كه گل دختر خوب شد. من يه پيام گذاشته بودم كه ظاهرا نابود شده. ويروسش همون روزوئلاي معروف بود؟ ما هم اين تب هاي بالاي چهل رو تجربه كرديم. خدا ديگه قسمتمون نكنه
مامان فاطمه
پاسخ
سلام فاطمه جان ، در پاسخ كامنت مامان سلما جون يه كم توضيح دادم ، راستي پيام ديگري از شما دريافت نشده تا اين لحظه ! اين روزوئلا مثل اينكه بثورات جلدي هم داره ولي زهرا فقط تب داشت از اون تب خفنا كه مسلمان نشنود كافر نبيند ! كه شما هم متاسفانه تجربه اش كردين. ايشالا خدا تو هيچ خونه اي مريضي نفرسته .
مامان خانمی
23 فروردین 93 14:12
وای خداروشکر که بالاخره اومدید دیگه داشتیم نگرانتون میشدیم
mahtab
23 فروردین 93 17:45
دلم شور افتاده بود خدا روشکر که خوبین
مامان فاطمه
پاسخ
ببخش بانو
سمیرا
24 فروردین 93 0:21
انجام وظیفه بیده الهی شکر...
گیسو
24 فروردین 93 16:45
سلام مامان زهراکوچولو.خداروشکرکه خوبین.ممنون که خبردادیدـواقعا دیگه از نگرانی نمی دونستم چکار کنم.مخصوصااز اخرین پست که مرتب وب شما و امیرحسی کوچولو چک کردم که دیگه خسته شدم.من همیشه ومر تب پیگیر مطالب وبلاگتون هستم متاسفانه تو نظر گذاشتن تنبلی می کنم.ان شاالله همیشه سلامت باشید و خندان.
مامان فاطمه
پاسخ
سلام گيسو جان ، واقعا منت مي گذاري و لطف مي كني كه اينجا مي آيي و تو شادي و غم با ما همراه هستي. من همون طور كه عاشق دوستايي هستم كه ما رو شرمنده مي كنن و برامون يادگاري مي نويسن ، عاشق خواننده هاي خاموش اينجا هم هستم . وقتي بعضي روزها سيصد چهارصد نفر مهمون داريم ، مي فهمم كه دوستاي زيادي هستن كه منت گذاشتن و وقت خودشون رو صرف خوندن خط خطي هاي من كردن ، همين كه تشريف ميارن اينجا براي من يك دنيا ارزش داره ، دوستاي عزيزي هم كه يادگاري برامون مي نويسن كه ديگه هيچي سالم و سربلند باشي تا هميشه ، راستي اگر وبلاگت رو راه انداختي ادرسش رو برام بذار عزيزم .