محمد طاها برگشت خانه - شهيد مهربان باز هم دعايمان كرد
ساعات نخستين بامداد شنبه ٢٦ مرداد ماه : ياد صحبتهاي امروز خانه مادري مي افتم . با زن دايي جون و مادري راجع به " محمد طاها " صحبت مي كرديم . مادري از نذر و نياز خوانندگان وبلاگ "محمد طاها " براي پيدا شدنش مي گفت . در حال وضو گرفتن از دلم گذشت يك ختم قرآن نذر كنم براي آن شهيدي كه من نمي دانم كيست و خدا مي داند كيست ! مهلت پيدا شدن پسرك را هم تا آخر هفته تعيين كردم و خدا مي داند كه در آن لحظه كوچك ترين اميدي نداشتم كه پسرك تا آخر هفته پيدا شود و من نذرم را أدا كنم . حدوداي ساعت دو - دو ونيم ، تبلت بدست روي تخت دراز كشيده ام و سر از وبلاگ محمد طاها در آوردم . نظرات مردم را مي خوانم . غم همه وجودم را گرفته و من إحساس مي كنم كه چقدر حقيرم در برابر أراده الهي . دختركي كه الآن پايين تخت ما خوابيده اگر لحظه اي أراده خدا بر اين باشد كه نباشد .... با دلي گرفته و پر غم به خواب مي روم . ......... لحظات نخستين بامداد يك شنبه ٢٧ مرداد : مادري اس ام اس داده بيداري ؟ در جوابش تماس مي گيرم . مي گويد : فاطمه ! محمد طاهاي گم شده پيدا شد . و من لبريز شادي مي شوم . مي گويم ديشب يك ختم قران برايش نذر كرده بودم . مادري هم خبر از نذر ١٤ هزار صلواتش مي دهد . ١٤ هزار صلوات نثار دردانه أرباب و رباب . خدا رو شكر ! چراغ خانه محمد طاها امشب روشن است.
*پانوشت : اين سومين باري است كه من براي اين شهيد بزرگوار قرآن نذر مي كنم و حاجت مي گيرم . بار اول زماني كه مشكوك به ديابت بارداري بودم و بار دوم اسفند ماه درپي آن بيماري سخت و عجيب كه در پست هاي آخر اسفند و اوايل فروردين راجع به اش نوشتم . اسم اين شهيد را خودم تا چند هفته پيش نمي دانستم . مي دانستم پاسدار تازه دامادي بوده كه پارسال در كردستان به شهادت رسيده است . با يك واسطه از استادش در دانشگاه امام حسين عليه السلام ، شنيده بودم كه به خواب يك نفر در يك شهر ديگر رفته و با هم رفيق شده اند ( جزييات يادم نيست ) و چند نفر هم به او متوسل شده اند و حاجت روا شده اند . من هم در اين موقعيت ها كه واقعا مستاصل شده بودم براي كسي كه نمي شناختمش قران نذر كردم كه خدا رو شكر گره ها خيلي سريع باز شدند. چند وقت پيش استاد شهيد رو ديديم و اسم شهيد رو ازشون پرسيديم . كاغذ و قلم هم برده بودم ماجرا رو كامل بشنوم و بنويسم بذارم توي وبلاگ كه نشد . اسم را گفت . اومدم خونه سرچ كردم عكسشون رو ديدم ، عكس جواني كه خرداد ١٣٦٧ پا به دنيا گذاشت ، بهمن ٨٩ ازدواج كرد و شهريور ٩٠ آسماني شد :" شهيد مصطفي (كميل ) صفري تبار "
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی