تنبل خانه شاه عباسي
زهرا ايستاده و مي گويد : توپ بازي كنيم . من هم روي مبل نشسته ام و مي گويم : باشه ! توپ تو ي خانه ات هست ، بيا بده بازي كنيم . ( خانه اسباب بازي زهرا ، كنار مبل و در واقع كنار من است ) . با خنده نگاهم مي كند ، چند قدم جلو مي آيد و مي نشيند روي زمين . مي گويد : من نشستم ! حال برداشتن توپ را ندارم مي گويم : پاشو توپ بيار بازي كنيم ، جواب مي دهد : من نشستم ! دوباره تكرار مي كنم : توپ اينجاست بيار بازي كنيم ، و او دوباره مي گويد : نشستم !!! هيچي ديگه تنبل خانه شاه عباسي راه انداخته ايم ما اينجا ، هيچ كس حاضر به ترك موقعيتش نشد كه نشد !!! يه همچين انسانهايي هستيم ما !
پانوشت : توجيه تنبلانه :امروز عرفه بود ، روزه بودم ، حال نداشتم خيلي .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی