زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

بالا نِشين

1392/11/29 1:47
نویسنده : مامان فاطمه
393 بازدید
اشتراک گذاری
بعد از مدتها امروز براي دخترك سي دي بي بي انيشتين گذاشتم ، خودم رفتم توي آشپزخانه و در را هم پشت سرم بستم ( من مدتهاست شيفته اين در آشپزخانه شده ام ! اگر نبود من تمام لحظات عمرم را بايد صرف جلوگيري از ورود زهرا به آشپزخانه مي كردم ) وقتي بيرون آمدم خانوم كوچولويي رو ديدم كه خيلي با شخصيت رفته روي مبل جلوي تلويزيون نشسته و مشغول تماشاي جوجو هاست !! پانوشت ١: از اين تريبون تشكر خود را از زهرا بانو اعلام مي نمايم كه اينجانب را به آرزويم رساند و امروز به صورت خودجوش از تخت و مبل بالا رفت ! يه همچين مادر آرزو به دلي هستم من ! پانوشت ٢ : اين پست عكس دار مي شود انشاءالله . پانوشت ٣ :نصفه شبتون بخير دوستان !
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

علامه كوچولو
29 بهمن 92 8:23
راستشو بگين صبحها ساعت چند از خواب بيدار ميشين قربون اين دخمل نازت برم كه هيچ وقت اجازه نداده مادرش ارزو به دل بمونه... انشاءالله قله هاي فتح و ظفرش روز به روز متعاليتر باشه
مامان فاطمه
پاسخ
بيدار شدنمون از ساعت نه و نيم تا يازده و نيم متغيره ، آره بچه هيچ وقت نذاشته من آرزو به دل بمونم اگر بوسم كنه كه ديگه منو به همه آرزوهام رسونده ، در و ديوار و حيوون و همه رو بوس مي كنه منو بوس نمي كنه !
مامان خانمی
29 بهمن 92 13:12
شما چرا این موقع شب بیداری مامان فاطمه؟ خوش به حالتون که آشپزخونتون در داره. معلوم نیست من بعد باید با محمدسجاد چیکارکنم فکر کنم باید از الان به فکر تدابیر امنیتی باشم
مامان فاطمه
پاسخ
يه پست خيلي كوتاه گذاشته بودم به اسم ترك عادت راجع به همين موضوع : " دخترك بزرگ شد رفت ولي اين عادت نصفه شب خوابيدن روي من موند " ايشالا شب زنده داري هاي شما بعد به دنيا اومدن محمد سجاد تبديل به عادت نشه مثل من يه دليل ديگه هم داره اين دير خوابيدن : اوقات فراغت من همين نصفه شبه ! بدون دغدغه و نگراني بيدار مي مونم و كارهايي كه دوست دارمو انجام مي دم . در مورد تدابير امنيتي واقعا از الان به فكر باش كه فردا دير است
ننه علي
29 بهمن 92 16:07
زهرا كوچولو ديگه داره يه ساله ميشه مباركش باشه...راه افتاده يانه ؟
مامان فاطمه
پاسخ
ممنون عزيزم ، زهرا قبل ده ماهگي راه افتاد.
مامان امیررضا
29 بهمن 92 16:25
سلام گفتی در کردی کبابم امیررضا که وارد اشپز خونه میشه میگه بغل بغل.....بغل که گرفتی بهت دستور هم مده امک امک....اب اب منم تا حدودی نتونتم این عادت رو ترک کنم.....البته امیرم تا حدودی براش مونده چی شه ساعت 11 و 12 بخوابه
مامان فاطمه
پاسخ
عليك سلام ، من مدام رحمت مي فرستم به پدر و مادر كسي كه در رو ابداع كرد ! شما كه سر كار هم مي ري اين دير خوابيدن بايد خيلي اذيتتون بكنه نه ؟ فكر كنم امير رضا جون ماشالا بزرگ شده دوست داره بازي كنه دلش نمي خواد بخوابه ، فسقلي خاله
فاطمه (مامان محمدسجاد)
30 بهمن 92 14:22
در مورد بوس کردن من هم یک مادر آرزو به دلم. اتفاقا توی آخرین پستم نوشته بودم. راستی، تولد ناز دختر هم که نزدیکه... از بیست بهمن دارم به یکسالگی زهرا جون فکر میکنم. پیشاپیش مبارک
مامان فاطمه
پاسخ
آی گفتی خواهر ، پست آخرتونو خونده بودم و با شما همزادپنداری کرده بودم ! خیلی خوش به حال ماست که دوستایی به این خوبی و مهربونی داریم
مامان آروین-مریم
2 اسفند 92 6:46
خوووووووووش به حالتون من هنوز موقع آشپزی پسرم کنار دستمه و جالب اینجاست اصلا به تلویزیون علاقه نداره و حتی زمانی که ما داریم نگاه میکنیم میره خاموش میکنه
مامان فاطمه
پاسخ
مگه بده ؟ گل پسری به جای یه دختر تو آشپزی کمکتون می کنه دیگه
سمیرا
4 اسفند 92 18:58
قدرش بدون خواهر