بريم !
دخترك اين روزها در خانه چرخ مي زند و مي گويد : " بِييم ، بِييم " ترجمه مي كتم براتون : بريم ، بريم ! امروز صبح كلاهش را آورده داده دست من و با ناله مي گويد : " بِييم ، دَدَ " دلم برايش سوخت ! طفلكي ١٢ ساعت بود از خانه بيرون نرفته بود ! ( شب قبل تا ساعت ١١ شب دَدَ تشريف داشتن خانوم خانوما ! ) امشب دخترك رفته كشوي لباسهاي زمستانيش را باز كرده ، سويشرتش را در آورده و داده دست بابايي و گفته " بِييم " ! پانوشت : صبح بين خواب و بيداري دخترك را ديدم كه بالاي سرم ژاكت بدست نشسته ! طفلكي التماس دَدَ داشته گويا !!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی