رفت ....
دوستان گرامي در توضيح واژه " رفت " در پست قبلي ، خدمتتان عارضم كه رفت ديگه !! دخترك اين روزها كلي مي ايستد خودش به تنهايي و سه چهار قدمي راه مي رود باز هم خودش به تنهايي ! ( ما شاء الله لا حول و لاقوه الا بالله ) ( اولين بار در محرم در شب حضرت قاسم عليه السلام در خانه پدر بزرگش سه قدم راه رفت . ) اگر هم كه يك دستش را بگيريم تقريبا خوب ، راه مي آيد . بله ديگه ، واژه رفت رو خوب توضيح دادم ديگه ؟ در ضمن دخترك در اين مدت كلي اطلاعات عموميش رو بالا برده ها ! ماشين ، جوجه ، ساعت ، دمپايي ، چرخ ماشين ، تسبيح ( الله اكبر ) و ببعي را ميشناسد و اگر بخواهيم آنها را به ما مي دهد. .... به ني ني اش ، " بَه " مي دهد و اين " به " هر چيزي است كه جلوي دستش باشد آن موقع كه مي گوييم ني ني گرسنه اس به ني ني به بده ، دخترك در حالي كه مي گويد " به " " به " قاشق ، كفگير ، تيتاب ، دمپايي ، بطري دلستر ، اردك أسباب بازي و كلا هر چه كه دم دستش باشد را مي كند توي دهان ني ني ! ..... دوم محرم بود كه دخترك معلومات عمومي بالايش را به رخ من كشيد و در جواب ببعي مي گه .... گفت : بع بع بع و چقدر تا آخر شب بع بع كرد ! البته به همين جا ختم نشد و دقايقي بعد من متوجه شدم جوجه ما كارش خيلي درسته ! صداي جوجه رو هم بلده ناقلا :" ديك ديك " ( البته يه چيزي بين ديك و جيك !) صداي زنبور رو هم زود ياد گرفت : تقليدي كودكانه از ززززززززز ! ..... يك كاغذ روي در يخچال زده ام و كارهاي جديدش را رويش نوشته ام ولي وجداني الان حسش نيست برم تو آشپزخانه بيارمش !!! مي خواستم اين شيرين كاري ها رو با يك عالمه عكس بذارم ولي دخترك موقع نوشتن پست قبلي دوباره مودم رو كشيد بيرون و نمي دونم كجا انداختش! ( دفعه قبل يه جايي زير تخت بود كه شانسي پيداش كرديم ) . پانوشت : شبها حدود ساعت ٢ مي خوابم و ساعت ٣ ، ٤ ، ٥ ، ٦ و ٧ توي اتاق دخترك كارت حضوري مي زنم ! كلا به خاطر اين پياده روي هاي شبانه در مسير اتاق خودمان به اتاق دخترك خوب وزن كم كرده ام !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی