میهمانی لاله ها
پنجشنبه 4 مهر ، دخترک " میهمان لاله ها " بود . روایت تصویری این مهمانی را ببینید .
روز قبل (چهارشنبه ) خیلی باد می آمد به همین خاطر دخترک با لباس آستین بلند آماده رفتن به مهمانی شد :
زهرا شیر خورده و آماده رفتن به میهمانی است :
پدربزرگ زهرا ( پدری) دو تا کاسه آش کنار من روی صندلی ماشین گذاشتند و به سراغ کالسکه زهرا رفتند . من هم دخترک را کنار خودم روی صندلی نشاندم که یک دفعه زهرا برای چهار دست و پا رفتن خیز برداشت . چهاردست و پا رفتن همانا و دست و لباس و شلوار آشی شدن همانا ! به کمک عمه جونی لباس زهرا رو عوض کردم . بر خلاف تصور من باد که نمی آمد هیچ ، هوا گرم هم بود .دخترک هم لباس تابستانی پوشید.
زهرا در کنار مزار شهید علی صیاد شیرازی:
زهرا را در آغوش گرفتم و براش توضیح می دادم : مامان این شهید وقتی شما نوزده روز بوده که به دنیا اومدی شهید شده ( شهید احمد پاریاب ) ، این شهید 84 سالش بوده شهید شده ، عاقبت به خیری یعنی این .
زهرا در کنار مزار شهیدان زهره وند و پاریاب
دخترک در کنار شهدای حزب جمهوری
دخترک بر سر مزار شهید مظلوم بهشتی و تلاش ما برای اینکه دخترک شاخه گلی را بر سر مزار بگذارد
دخترک بر سر مزار شهیدان رجایی و باهنر :
در گرماگرم مهمانی ، یک آشنا ر ا پیدا کردیم . یک آشنای خیلی قدیمی ... دوست دوران دبیرستان پدربزرگ ! علی اصغر عابدی که در خانه ما به "عابد" معروف است . چندتا عکس انداختیم با هم . دوست داشتم دخترک با " عابد " عکس داشته باشد .
علی اصغر عابدی
از خداکه پنهان نیست از شما چه پنهان دوست داشتم خودم هم در کنار "عابد " عکس داشته باشم . شهیدی که جراحت انچنانی نداشته ولی در خاک عراق بر اثر خونریزی زیاد به شهادت می رسد . شهیدی که از وقتی عزم کردم پیدایش کنم تا وقتی که بر سر مزارش رسیدم 5 دقیقه هم طول نکشید ، انگار دوست داشت پیدایش کنم. یادم رفت به او بگویم این حرف پدربزرگ که " عابد خیلی دوست داشت زن بگیرد" در آن ایامی که من در آستانه ازدواج بودم چه غوغایی در دلم به پا کرده بود . غوغایی که هنوز بعد 4 سال با یادآوری این جمله زنده می شود .خدایا چه جوانانی پا بردل و آرزوهای خود گذاشتند تا من امروز به آرزوهایم برسم . غریق انوار و الطاف الهی باشید ، الحق که همه تان " عابد" بودید .
و آخرین عکس ، عکس مزار یک شهید گمنام است درست در همسایگی " عابد " نوشته روی سنگ زیباست :
جان به قربان شهیدی که پس از کشته شدن غسلش از خون بود و گرد غریبی کفنش