من هنوز بچه مدرسه ای هستم !
نزدیک به یک دهه از دوران دانش آموزیم می گذرد و من هنوز وجودم لبریز از شور می شود وقتی یاد روزهایی می افتم که بی صبرانه منتظر نتیجه آزمونهای مرآت بودیم ، چه هیجانی داشتم آن لحظه ای که نتایج می آمد می آمد و چه کیفی می کردم از اینکه در درسهای عمومی در مدرسه اول شده ام یا فلان درصدم در کل شرکت کنندگان رقیب نداشته یا .....
چقدر حال می کردم آن روزها با این چیزها و چقدر دلم باز می شد و روحم تازه می گشت !!!!
و حالا همان شور ، همان هیجان و همان لذت را دوباره تجربه می کنم ، در روزهایی که دخترک را برای پایش سلامت می بریم و یا روزهایی که از دکتر مرندی وقت داریم. چقدر هیجان دارم ! دوست دارم زودتر بدانم وزن دخترک چقدر شده ، تند تند حساب کنم توی دو ماه چقدر وزن اضافه کرده ، توی کارت رشدش ببینم الان روی کدام نمودار حرکت می کند. قد و دور سرش را توی دفترم یادداشت کنم و تا ماه بعد کلی پیش خودم حال کنم و لذت ببرم که دخترک نمودارها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته و از دکتر مرندی آفرین گرفته !
من هنوز هم همانم! همان بچه مدرسه ای ! با همان شور و همان هیجان و همان لذت ....