زهرا جون مامان زهرا جون مامان ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

زهرا کوچولو مسافر کربلا

روزی که تو دختر شدی !! بخش اول

1391/9/26 15:27
نویسنده : مامان فاطمه
8,365 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مادر زهرا کوچولوی من !

من و بابایی شب بیست و هفت رجب ( 28 خرداد 1391) در کربلای معلی متوجه حضور تو شدیم و به شکرانه این موهبت الهی رفتیم حرم حضرت عباس (علیه السلام ) و همان شب در بین الحرمین اولین عکسهای سه تایی مون رو گرفتیم . چقدر سخت بود نگفتن این خبر به مادری وقتی تلفنی با هم حرف می زدیم ! و چقدر شیرین بود داشتن تو آن موقعی که همسفری ها دائماً آرزو می کردند که در سفر بعد با بچه مان ( و جالب اینکه اکثراً می گفتند یک پسر ) همسفر باشیم .

خوب یادم هست که به بابایی می گفتم : " این بچه پسره و حسینه " و برای هر دو مسجل بود که این بچه پسره !

وقتی از کربلا برگشتیم ( 2 تیر 1391) و جواب آزمایش مثبت شد و به مادری و پدربزرگ و دایی و زن دایی خبر دادیم ( نحوه خبر دادن هم بامزه است ، ایشالا در یک پست دیگر می نویسم )؛ مادری به سراغ فالنامه شیخ بهایی رفت . همون کتابی که دوبار برای زن دایی فال گرفت و هر دوبار اومد که بچشون پسره:

http://amirhosein-m.niniweblog.com/post3.php

برای ما فال گرفتند اول دختر شد . بعد مادری گفت اشتباه کردم . دوباره گرفت پسر شد . بعد گفت باز اشتباه کردم. این دفعه هم پسر شد . من خودم همزمان از اینترنت این فالو گرفتم دختر شد! خلاصه به این نتیجه رسیدیم که برخلاف سونوگرافی! زن دایی که از همون اول معلوم شد امیر حسین امیرحسینه ، نی نی ما فعلاً نی نی باقی می ماند .

ما هم چنان فکر می کردیم نی نی پسره تا اینکه یک روز دایی جون زنگ زد و گفت که فال حافظ گرفته و این بیت شعر رو برامون خوند :

نامه تعزیه دختر رز بنویسید                 تاحریفان همه خون از مژها بگشایند

دایی جون با حضرت حافظ خیلی میونه خوبی داره . قبل از اینکه جنسیت امیرحسین قندی  هم معلوم بشه یک فال گرفته بود که این بیت توش بود :

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر             کای نور چشم من به جز از کشته ندوری

به حساب سابقه خوبی که حضرت حافظ در تعیین جنسیت جنین در ماه اول داشت ، از اون روز به بعد ما نی نی مون  رو "زهرا " صدا می کردیم . جالب بود این اسم خیلی خیلی سریع انتخاب شد . من و بابایی اسم زهرا و زینب رو دوست داشتیم . بابایی گفت با شنیدن اسم زینب یک غمی به دل من می آید. و خیلی زود به این نتیجه رسیدیم که  زهرا می تواند بهترین اسمی باشد که ما برای زائر کوچولوی کربلا انتخاب می کنیم . پدربزرگ همیشه می گوید " حیف است در خانه شیعه دختر باشد و اسمش فاطمه یا زهرا نباشد ." اقرار می کنم که این حرف برای انتخاب اسم از سوی من بی اثر نبود ....

ادامه دارد ...

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مهتاب
3 آبان 91 14:39
سلام عزیزم وبلاگ زهرای نازنینم مبارک ماجرای خیلی بامزه ای بود ماهم تصمیم گرفتیم که اگه خدا روزی به ما تایید صلاحیت پدر و مادر شدن رو داد اول از دایی زهرا جونی بخوایم برامون فال حافظ بگیره برامون دعا کنید
مامان تسنیم سادات
3 آبان 91 14:45
سلام دوباره تبریک میگم زهرا دار شدنتون رو... و هم وبلاگ جدیدتون رو... برای عمه من هم همین اتفاق افتاد اون تقریبا تا آخراش فکر می کرد بچش دختره... ولی یه دفعه پسر شد...!!! اونا همه خریداشون رو کرده بودن تقریبا حتی تخت و کمد رو... بعد مجبور شدن همه رو برن عوض کنن..
مادری حسین سابق زهرا کوچولوی فعلی
3 آبان 91 16:27
خوش اومدی زهرای گلم خواهر کوچولوی امیرحسین نازم وبلاگت هم مبارک باشه
زینب السادات(مامان تسنیم)
5 آبان 91 23:16
خانوم کوچولوی کربلایی کی دنیا میای؟؟منتظر دیدنت هستیم از الان
به زندایی ات هم اعتراض کردم که لینکت تو وبلاگ امیر حسین را عوض کنه ها



سلام انشاالله اواخر بهمن اوایل اسفند . مامان جونش که می گه 22 بهمن ! نه که ما خانوادگی انقلابی هستیم امیر حسینمون 17 شهریور به دنیا اومد زهرا کوچولو هم اگه دهه فجر به دنیا نیاد خودشو برای 22 بهمن می رسونه ایشالا!
دایی جونی!
6 آبان 91 18:15
آق! نه ببخشید خانوم! درستش کردم! تغییر کاربری را تو وبلاگ امیرحسین هم اعمال کردم... لپتاپم سوخته دیر شد! خدا رو شکر مادری وبلاگ نداره! وگرنه شکایت منو اونجاهم می بردن.(شوخی کردم کسی ناراحت نشه)
پدر بزرگ
6 آبان 91 22:38
افتخار من در قیامت این است که خدمت اقایم رسول الله (ص) عرضه بدارم من پدر فاطمه هستم و یقین دارم همه پدرانی که از این اسمائ با برکت برای فرزندانشان انتخاب میکنند چنین افتخاری خواهند داشت به شرطی که فرزندشان را نیز فاطمی پرورش دهند